فشار فزایندۀ خارجی و عدم ابتکار داخلی! / احمد زیدآبادی
فشارهای اقتصادی آمریکا علیه ایران شتاب بیسابقهای به خود گرفته است به طوری که هنوز جوهر امضای حکم عدم تمدید معافیتهای مربوط به صدور نفت خشک نشده، زمزمۀ تحریم صادرات فرآوردههای نفتی خصوصاً محصولات پتروشیمی ایران از سوی برخی محافل مؤثر بر سیاست رسمی ایالات متحده بلند شده است.
فشارهای اقتصادی آمریکا علیه ایران شتاب بیسابقهای به خود گرفته است به طوری که هنوز جوهر امضای حکم عدم تمدید معافیتهای مربوط به صدور نفت خشک نشده، زمزمۀ تحریم صادرات فرآوردههای نفتی خصوصاً محصولات پتروشیمی ایران از سوی برخی محافل مؤثر بر سیاست رسمی ایالات متحده بلند شده است.
در مقابل این فشارها، انتظار افکار عمومی ارائۀ راهبردی کارگشا از سوی مسئولان کشور است، اما آنچه در عمل شاهد آنیم، صرفاً حجم گسترده و عظیمی از عبارات تند و تهدیدآمیزی است که کسی نمیداند قرار است به چه عمل مشخصی منجر شوند.
در این میان فقط یک چیز روشن است و آن اجماعی است که علیالظاهر بین تمام مقامها و نهادهای رسمی بر سر عدم مذاکره با دولت ترامپ صورت گرفته است. اگر این اجماع واقعی و صادقانه باشد، شاید به نوبۀ خودش دستاوردی به حساب آید زیرا در کشوری که بین دستگاههای حاکم بر سر همۀ امور عالم اختلاف نظر است، اجماع بر سر موضوعی سلبی نیز شاهکار محسوب میشود!
اجماع بر سر عدم مذاکره به فرض اینکه گام درستی باشد، برای دستیابی به حداقلِ نتیجه، نیازمند اجماع برای سر و سامان دادن به وضعیت داخلی کشور است که نشانی از آن به چشم نمیخورد.
هر عقل سلیمی تصدیق میکند که در شرایط فشار بیرونی، باید مسائل حاشیهای داخلی را رها کرد، از راههای گوناگون به مردم آرامش خاطر داد، با کاهش محدودیتها، زمینۀ همدلی و همراهی منتقدان را فراهم کرد، چشماندازی از برنامهای امیدبخش را ارائه داد تا ارادهای ملی به قصد تحمل فشارها و خلق فرصتهای تازه برای عبور از بحران شکل گیرد.
همانطور که گفتم اما نشانی از این موارد به چشم نمیخورد. مشکل این است که همۀ امور کلی و جزئی این کشور از سوی برخی افراد و جناحها مُهر حیثیتی خورده است و این ماجرا به حاشیهایترین و بیاهمیتترین مسائل کشور هم سرایت کرده است! وقتی همۀ امور جنبۀ حیثیتی به خود میگیرند، طبعاً “انعطاف” که تنها ابزار بشر برای تطبیق خود با شرایط دگرگون شونده است، امری مذموم و غیرممکن میشود!
در واقع از همان ابتدای جنبش دوم خرداد، افراد و دستگاههایی، صلبسازی حیثیتی از هر امر ریز و درشتی را در دستور کار خود گذاشتند و این شیوه و روش را تا بدانجا ادامه دادند که دیگر گویی همه چیز مانند سنگ خارا متصلب شده و جای هیچ انعطافی برای تصمیم تازهای باقی نمانده است! این افراد و دستگاهها از این طریق طبعاً میخواستند دست و پای رقبای سیاسی خود را ببندند که بستند! اما دانسته یا نادانسته، دست و پای خود را هم در این غل و زنجیر گرفتار کردند.
قاعدتاً به همین دلیل است که به رغم افزایش فشارهای بیرونی، تصمیم تازهای در کشور گرفته نمیشود زیرا تصمیم تازه به معنای قدرت انعطاف و انطباق است که پیشاپیش مذموم تلقی شده است.
در هر صورت، اگر مسئولان میخواهند در مقابل فشار فزایندۀ بیرونی ابتکاری به خرج دهند باید از تصمیمهای تازه نهراسند و این هم در گرو پاره کردن شجاعانۀ تمام تار و پودهای تصنعی و بیربطی است که جمعی افراد جاهل یا متجاهل به عناوین مختلف در سطح رسمی و غیررسمی ترویج کردهاند و بدین طریق تابوهای خودساختهای پدید آوردهاند تا سیستم قدرت انطباق با شرایط تازه را نداشته باشد.